/ آیا ما واقعاً هستیم؟!/sunup
فناوري اطلاعات و ارتباطات
/ آیا ما واقعاً هستیم؟!/sunup
نوشته شده توسط برتررایانه در ساعت 13:43

 

آیا ما واقعاً هستیم؟!

خودشناسی |  آیا ما واقعاً هستیم؟!
این مطلب به نظریه ای می پردازه که در اون وجود انسان و وجود تمامی دنیای اطراف ما به چالش کشیده میشه. من هم این نظریه رو می خوام با شما در میان بگذارم تا یکم ذهنمون رو به چالش بکشیم.
 

این نظریه اولین بار در قوم مایا در چند هزار سال پیش مطرح شده و گویای این مطلبه که بر خلاف باور همه ما که میگیم حواس پنجگانه ما انسانها جزء امکانات ما محسوب میشه، حواس پنجگانه رو نوعی محدودیت برای انسان می دونه و میگه که چیز هایی که میبینیم و می شنویم و لمس می کنیم استشمام می کنیم یا مزه می کنیم در حقیقت محدود هستند و واقعیت ندارند. به گفته این اشخاص در میان ما و واقعیت یک ابر قرار داره که باعث این میشه ما فرای اون رو نبینیم.

خوب منم دفعه اول که شنیدم این حرف رو از تعجب داشتم شاخ در می آوردم. اما یک تحلیل از یک شخصی که هیچوقت نام خودش رو فاش نکرد و در زمینه کامپیوتر دکترا داشت شنیدم که خیلی جالب بود و یکم نظرم رو عوض کرد. ایشان می گفتند:

ما انسان ها هم میلیونها موجود تولید کردیم. موجودات ما تمامی کامپیوترهایی هستند که تولید شده اند دست ما و شما هر روز مشغول به کارند. ما یک بستر نیاز داریم تمثیل جهان هستی همان سخت افزار کامپیوتر ماست و سیستم عامل ما همانند بدن ما عمل کرده و اشیا و آدم های دیگر همان نرم افزارهای تولید شده توسط ما هستند. بعضی از آنها وظیفه خاصی را دارند و فقط آن را انجام می دهند، بعضی هوشمند هستند، بعضی باهم ارتباط دارند، بعضی مریض می شوند، بعضی می میرند و ... هر کدام از کامپیوترها یک کاربر دارند و اون شخص با شعور و آگاهی خودش، کامپیوتر را به سمت و سوی سوق داده و به سمت هدف مشخصی حرکت می کنند.

خوب حالا بیاین باهم این فرضیه رو امتحان کنیم. بدن ما و تمامی این جهان توسط کسی ساخته شده و تمثیل همون کامپیوتر و سیستم عاملیه که روش هست. روح ما و شعور ما از طریق یک پل ارتباطی به بدن ما وصل شده مثل اینه که روح و شعور ما در جای دیگه مجبور شده که فقط به یک مانیتور نگاه کنه و فقط با یک کامپیوتر و سیستم عامل کار بکنه.

در ابتدای زندگی و بدو ورود اون روح و شعور اصلی، هیچ اطلاعی در مورد این کامپیوتر نداره و نمیدونه که چطور باید با اون کار کنه. کم کم از طریق ارتباط و شبکه اشخاص دیگری هستند مثل پدر و مادر که سعی می کنند با ما ارتباط بر قرار کرده و کار های مارا انجام بدهند و کم کم به ما بیاموزند که با این کامپیوتر چطور میشه کار کرد. مدرسه هم یه مرکز آموزشی همین کامپیوتر که به ما یاد میده چطور باید زندگی کنیم. نیاز هامون رو بسازیم و ...

فرضش سخته؟ باشه بگذارید یکجور دیگه بیان کنم. فکر کنید همین الان شما رو به زور میگذارند تو یه سفینه و میفرستنتون به یک جهان دیگه و بدون هیچ توضیحی ولتون می کنن. اون جهان هیچ شباهتی به این جهان نداره از هیچ یک از قانون ها و منطقهای موجود در این جهان پیروی نمی کنه. موجودات توش خیلی بزرگ هستن و... بله من هم باشم از همچین جایی می ترسم و اشکم در میاد. کم کم می بینم دو تا از اون موجودات زنده و قول آسا دارن به من محبت می کنن و بهم آرامش میدم خوب یکم از ترسم کم می کنم و گریه نمیکنم. کم کم بهم یاد میدن که تمامی این اشیا چیه و چطور کار می کنه. حتی جاذبه گرانشی اونجا هم یکجوریه که نمی تونم راه برم. به من راه رفتن رو هم می آموزند. یاد میدن چجوری به زبون اونها حرف بزنم چجوری ارتباط برقرار کنم و... .

جالبه نه؟؟ این وقایع شما رو یاد به دنیا آومدن یک بچه نمی اندازه؟

به نظر شما آیا اون بچه از جای دیگه ای مجبور شده که به سرزمین ما یا جهان هستی بیاد؟

طبق این نظریه موجودیت و شعور دارای لایه های مختلفی هست. و ما در حال حاضر در لایه پایینی قرار داریم. بشر با کشف کامپیوتر و دیدگاه شی گرایی در کامپیوتر یک جهان برای خود ساخت البته این جهان یک جهان اختیاری است نه اجباری. حال فرض کنید که شما در یک لایه شعوری بالاتر مجبور شدید در یک جهان دیگر زندگی کنید و اون جهان، همین جهان ماست.

هیچ کس از اون جهان خبری نداره. همه مجبوریم که در این جهان بمونیم و با همین ابزار ها (حواس پنجگانه) و همین امکانات به زندگی ادامه بدیم. با هم ارتباط برقرار کنیم. خودمون رو ارتقا بدیم و در یک کلام زندگی کنیم.

طبق این نظریه در این جهان هیچ چیز واقعی نیست و تنها چیزی که مهم هست و باقی می مونه شعور آدمیه.

بگذارید گریزی بزنیم به چاکراهایی که در مطالب قبلی توضیح داده شد. این چاکرا ها درگاه انرژی روح ما هستند. برای تمرکز ما چشم هامون رو می بندیم. بی حرکت می مونیم همه جا رو ساکت می کنیم.تا بحال پرسیدید برای چی اینکارها انجام میشه؟

برای اینه که شما با این کار دارید حواس پنجگانتون رو از مدار خارج می کنید. چشم نمی بینه. گوش نمیشنوه بی حرکت هستید و لامسه نیز کار نمی کنه. شما چیزی نمی خورید و چیزی رو استشمام نمی کنید. شما در این حالت سعی می کنید به اصالت خودتون برگردید. روح شما یا همون جسم سطح بالاتر شما هست که درگاه انرژی داره و شما روی اونها تمرکز می کنید. احساسات شما هست که روح شما رو میسازه. تو مطالب بعدی راجع به منطق، قانون، طرز فکر، فرهنگ و ... صحبت می کنیم که منشاء این مطالب از کجا هستند.

بعد از خوندن این مطالب با این دیدگاه برید و تو اینترنت رباعیات خیام رو جستجو کنید و بار دیگر اونهارو بخونید و تازه متوجه این می شوید که چرا خیام می گوید:

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ ***** وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ

شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ ***** من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،